جانانجانان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

جانان من...

تولد یک فرشته

روز 29 بهمن ماه ساعت 2 بعدازظهر وقت ویزیت دکتر امینی  نهار ته چین مرغ درست کرده بودم ...با علی با سرعت ناهار رو خوردیم.پالتوی سفید رنگم رو به تن کردم و با علی با کمی عجله به طرف مطب دکتر در توانیر حرکت کردیم . پس از مدتی نشستن در مطب نوبت ویزیت من شد و با علی داخل مطی شدیم.دکتر خیلی اون روز شاد و سرحال بود...بعد از سونو و دیدن ازمایشها زمان زایمان رو 8 اسفند ماه 92 معین کرد ساعت 2.. در سونو گرافی به من گفت دختر شما همچنان مثل قبل سرش بالاست و شما امکان زایمان طبیعی رو نداری   از طرفی سر نوزاد حلوی کبد قرار گرفته و این امکان وجود دارد که سر نوزاد کمی شکل طبیعی نداشته باشه کهجای نگرانی هم نیست...  ...
13 فروردين 1393

اولین نوشته بعد از تولد تو ..جانانم

جانانم...امروز روز 13 فروردین ماه 1393.... دخترم الان 42 روز یعنی 6 هفته تمومه که تورو در آغوشم دارم و توی آسمونها و بهشتم با تو.... عزیز دل من..تو زیباترین احساس رو به من هدیه کردی... خدارو شاکرم برای هدیه ای ناب که در روز 30 بهمن ماه 1392 به من عطا کرد ...زیباترین روز زندگی من...زیباترین بوسه ها  و خوشبو ترین بوی دنیا و زیبا ترین صدای دنیا  رو در ساعت 9 و 48 دقیقه صبح روز 30 بهمن ماه 92 من حس کردم، بوییدم و شنیدم... دخترم ..جان من...تو منو حسابی غافلگیر کردی...من در روز های آخر بارداری روز ها و لحظه ها رو میشمردم و سعی داشتم از لحظه لحظه اون روزها نهایت عشق و لذت رو ببرم.. .و دارای حس متناقضی بودم...اشتیاق از در آغوش گرفت...
13 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جانان من... می باشد